مادر و روز مادر

ساخت وبلاگ
سلام، ممنون از همه راهنماییهاتون، واقعا ممنونرفتم پزشکی قانونی،-البته کسی چیزی نمیدونه - اما هیچ اثری از کتک هاش نمونده بود. درد تحقیر را هم که نمیشه دید و اندازه اش را برآورد کرد. فعلا همینجور مانده ام. احتمالا تا کتک کاری بعدی، هرچند که امیدوارم پیش نیاید، خیلی دردناک است. جسمی و روحی و اجتماعی + نوشته شده در دوشنبه هفتم اسفند ۱۴۰۲ ساعت 10:15 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 14 تاريخ : يکشنبه 2 ارديبهشت 1403 ساعت: 12:03

قرار بود بروم کلانتری اما درد کلیه امانمو بریده بود، دیو سیاه منو برد دکتر و کاشف بعمل اومد که سنگ کلیه دارم و حرکت کرده، یکهفته درگیر سنگ بودم و آنقدر عذرخواهی کرد و لابه که نرفتم، البته نمی توانستم...حالا هم در وضعیت نه جنگ و نه صلح هستم. راستش دیگر دوستش ندارم. یاد قیافه شیطانی اش در آن روز میفتم منزجر میشوم. از طرفی عصبیت همیشگی اش هم هست. چاره درد من با توجه به همه شرایط، همان است.قبلا گفته ام...و برای آن روز خیلی منتظرم. ..... چاره اوست و هرگز اصلاح نخواهد شد. حیف از عمرم که با طعم عشق شیرین نگشت. حیف از تلاشی که در زندگی کردم و موجب پیشرفت او شدم. امیدوارم با ..... او ، طعم آرامش و سعادت را بچشم.کاش بچه هایم لذت عاشق بودن و معشوق بودن را حس کنند. + نوشته شده در دوشنبه شانزدهم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 23:9 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 22 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 18:54

اسم این پارت " بی عنوان" است. نه فقط بخاطر اینکه اسمی برای این قسمت به ذهنم نرسید، بلکه عنوان خودم را در این زندگی نمی دانم، یا عنوان رابطه ام با دیو را. واقعا خودم هم حیرانم. رابطه خانوادگی؟ تنفر؟ زن و شوهری؟ رئیس و مرئوسی؟ میزبان و انگل؟ زندانبان و زندانی؟ مار و خدنگ؟ ولی مطمئنم که هیچگاه عاشق و معشوقی نبوده! متاسفانه رابطه ام با بچه ها هم خوب نیست. هیچ خط مرا نمی خوانند و مدام حاضرجوابی می کنند. می خواهم مدتی و شاید برای طولانی مدت خودم را کنار بکشم. همه عصبی و درمانده و البته طلبکار هستیم. دلم به درد می آید اما واقعا اینطور است و از من تنها کاری بر نمی آید. تا الآن هم همه اش من تلاش کرده ام اما حالا دیگر ذخیره امید و انگیزه ام ته کشیده، بعبارتی کم آورده ام. کاش خدا کمکمان کند. + نوشته شده در شنبه بیست و یکم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 22:49 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 23 تاريخ : دوشنبه 7 اسفند 1402 ساعت: 18:54

آنقدر کتک خورده ام که تمام بدنم درد می کنه. بخصوص سر و صورتم. شیرینی روز پدر بود! این در عوض گل و شیرینی و کادویی بود که دیشب برایش گرفتم.خدایا دست مریزاد که نه راه پس دارم و نه پیش. البته چون چاقی فکر می‌کرد که تنم به درد نمیاد پس بیشتر به سر و صورتم مشت زد که بی‌فایده نباشه. از خدا خواستم که سرطان بگیره و زجر بکشه و بمیره آنهم بعد از پدر و برادرش.البته اگر خدایی وجود داشته باشه. در حین کتک خوردن و جیغ کشیدنم بچه هایم در آن اتاق در حال شوخی و خنده بودند الان هم هستند. خوش به حالم!از الان فقط دعا می کنم که برادرش، پدرش و خودش به ترتیب به زاری بمیرند. + نوشته شده در پنجشنبه پنجم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 21:14 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 24 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:31

جمعه سیاه امروزه، از صبح تا حالا چیزی نخوردم ، هرجای بدنم که دست میزنم درد میاد اما یه درد بدی تو پهلوم می پیچه و تا مثانه میاد. از صبح دارم تحمل می کنم اما الان دیگه تحملش خیلی سخت شده، یه ناپروکسن خوردم، الان هم با دستهایی که می‌لرزند دارم تایپ می کنم. شاید در اثر ضربات کلیه یا میزنای آسیب دیده باشن. سر و صورتم هم کبوده، نمیشه رفت دکتر، آبروریزیه.بمیرم برام راحت تره، شایدم به امید خدا خونريزي داخلی کرده ام. فعلا... + نوشته شده در جمعه ششم بهمن ۱۴۰۲ ساعت 15:14 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 26 تاريخ : يکشنبه 8 بهمن 1402 ساعت: 17:31

یلدای ۱۴۰۲ نزدیکه و صفحات شبکه های اجتماعی پر از تدارکات یلداست. من هیچ ایده خاصی ندارم. حتی نمی‌دانم کجا خواهیم بود! اگر اینجا بمانیم یکنواخت مثل همیشه است و اگر برویم شهرستان، با اینکه متفاوت است اما رفتارهای گزنده خانواده لذت دور هم بودن را از بین می برد، بعلاوه از ۲ دی امتحانات ترم بچه ها شروع می شود. نکته دیگر اینکه راه ما دور است و کلی باید توی ماشین بشینیم. اون سری خطر بزرگی توی جاده تهدیدمان کرد، بخاطر تاریکی زودهنگام و چرخ یه تریلی که وسط جاده افتاده بود...خدا به بچه هایم رحم کرد. خدا را شکر. پاییز هم می رود که پایانش را جشنی باشکوه گیرد. ما نیز مثل همیشه نظاره گریم. + نوشته شده در دوشنبه بیست و هفتم آذر ۱۴۰۲ ساعت 7:29 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 17 تاريخ : چهارشنبه 6 دی 1402 ساعت: 16:40

سلام، یه باگ جدید دارم و اون هم اینه که بعد از عصبی شدن، نصف سمت راست بدنم درد می گیره و کمی بی رمق میشه. فکر کنم دیگه تنش مستقیما روی مغزم اثر میذاره! الان هم که دارم مینویسم قفسه سینه ام درد داره و سمت راست صورتم گز گز می کنه، چرا؟ چون از صبح کلی با بچه کلنجار رفتم، جلسه مدرسه را رفتم، وقتی اومدیم خانه، بچه لیوان را شکست، کاغد دیواری را کند، آنقدر جیغ کشید که تمام وجودم میلرزید و بعد کلنجار با دومی سر اینکه شلوار تازه شسته شده خیس را نپوشد و شلوار قبلی که هنوز واقعا نو است را بپوشد کلی مذاکره کردم که البته با لج و گریه و داد و بیداد او همراه بود! بعدش هم مثل یک راننده مودب بردم رساندمش کلاس. این وسط هزار بار شکلات و لواشک و آدامس خواستن کوچیکه هم چاشنی بود! آهان... شام را درست کردم وظرفها را هم شستم. مودب و مرتب! دیگه به جایی رسیده ام که امیدم را به فعالیت اجتماعی، کار، تدریس یا هرچیزی از دست داده ام و منفعلانه به انجام کارهای بی اهمیت تکراری روزانه مشغولم. و بی‌صدا خاکستر می شوم... + نوشته شده در دوشنبه پانزدهم آبان ۱۴۰۲ ساعت 17:8 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 89 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 19:12

آخر چرا جامعه ما اینقدر جنسیت زده است؟ پسر بودن امتیازی بیولوژیکی است یا امتیازی است که جامعه به فرد می دهد؟ این بحث آنقدر گسترده و عمیق است که با یک ساعت و دو ساعت نمی‌شود جمعش کرد. و تازه اگر روزی بالاخره به نتیجه برسد، البته نتیجه صحیح، نسل‌ها باید بگذرد تا چیزی که ملکه ذهن افراد جامعه شده و حتی می توان گفت از بدو تولد انگار که با شیر مادر وارد جان و تن آدمی می شود، کم کم کمرنگ شود و احتمالا هیچگاه کاملا تصحیح نخواهد شد!از پول توجیبی و امکانات متنوع بگیر تا خرج دانشگاه و کمک‌های پسا ازدواج که اصلا برای جنس پسر نه تنها دوبرابر بلکه ۱۰ برابر است، بگذریم، در محبت و توجه چرا انقدر تفاوت قائل می شوند؟ آنهم نه ۱۰ برابر بلکه صدها برابر!!!! تا جایی که در اجتماع اغلب خانواده ها، نوه های پسری به منزله شهروندان درجه ۱ و نوه های دختری شهروندان درجه چندم، به حساب می آیند! آخر چرا مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 61 تاريخ : شنبه 4 آذر 1402 ساعت: 19:12

یه مدته که بطور متناوب از بچه هایم متنفر می شوم. رفتارشان گزنده و رنج آور است. بخصوص بزرگتره که گاهی آنقدر در نظرم کریه می آید که تعجب می کنم! زشت و پررو و مغرور. از صمیم قلب امیدوارم همان سال اول رشته ای که دوست دارد را قبول شود و برود! تحفه....کوچکتره را هم عین خودش کرده، البته کوچکتره زبان دارتر و پرروتر است. شباهتی که بزرگتره به پدرش دارد را علاقه کوچکتره به پدرش جبران می کند و هر دو تقریبا به یک اندازه تنفرانگیز هستند. شلخته و کثیف و پنهان کار و پرخرج و پرررررو. خدا به خیر کند + نوشته شده در یکشنبه سی ام مهر ۱۴۰۲ ساعت 7:30 توسط منتظر  |  مادر و روز مادر...ادامه مطلب
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 3 آبان 1402 ساعت: 16:32

شکیبای عزیز

از خوانندگان محترم این وبلاگ

من نتونستم وب شما را پیدا کنم. لطفا ایمیل یا آدرس وب کامل را برای من بفرستید.

ممنونم

+ نوشته شده در جمعه سی و یکم شهریور ۱۴۰۲ ساعت 22:11 توسط منتظر  | 

مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 34 تاريخ : سه شنبه 25 مهر 1402 ساعت: 18:38