آنقدر کتک خورده ام که تمام بدنم درد می کنه. بخصوص سر و صورتم. شیرینی روز پدر بود! این در عوض گل و شیرینی و کادویی بود که دیشب برایش گرفتم.
خدایا دست مریزاد که نه راه پس دارم و نه پیش. البته چون چاقی فکر میکرد که تنم به درد نمیاد پس بیشتر به سر و صورتم مشت زد که بیفایده نباشه. از خدا خواستم که سرطان بگیره و زجر بکشه و بمیره آنهم بعد از پدر و برادرش.
البته اگر خدایی وجود داشته باشه. در حین کتک خوردن و جیغ کشیدنم بچه هایم در آن اتاق در حال شوخی و خنده بودند الان هم هستند. خوش به حالم!
از الان فقط دعا می کنم که برادرش، پدرش و خودش به ترتیب به زاری بمیرند.
برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 25