دو روز مانده به پایان

ساخت وبلاگ

شامگاه جمعه است. ۱۸ بهمن و طبق قرار قبلی دو روز به تولد نی نی جان باقی مانده. با سونوگرافی هفته قبل که رشد او را ناکافی دانسته بود و باعث استرس شد، شاید دکتر تصمیم بگیرد که باز هم کمی صبر کند، هر چند که من موافق نیستم. تنگی نفس و بی خوابی و گرمازدگی و درد و ... فکر نکنم مجالی برای وزن گرفتن او باقی بگذارد!

فردا باید با آقای همسر برویم پیش دکتر، تا خدا چی بخواد...

دیگر تحمل انتظار سخت شده، سخت سخت!

در این میان دخالت ها، بی توجهی ها، تبعیض ها و مقایسه ها بیشتر از پیش توانم را تحلیل برده است! نمی دانم چه می شود؟ می ترسم که حتی بعد از تولد این بچه، باز هم مادرم بخواهد اولویت دادن به پسرش و بچه اش را ادامه بدهد و همانطور که در این یکی دو ماه بارداری که کمک چندانی نکرد، بعدش هم این رویه را ادامه بدهد! 

آرزویم تولد و بالیدن این طفل کوچک است، کاش اطرافم اینقدر حسادت و انرژی منفی نبود! مطمئنم خدای بزرگ مثل همیشه کمکم می کند. توکل به خدا می کنم. خدایا خانواده کوچک مرا حفظ کن.

مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 82 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 7:28