انتظار...

ساخت وبلاگ

به پسر کوچولویم:

عزیزدلم سلام ، مهمون قلبم سلام، مدتهاست که تو مونس روز و شب من هستی و با حضورت لحظه به لحظه نور شوق در روحم کاشته ای. عزیز جانم دیگر به روزهای پایانی حضورت در وجودم رسیده ایم و به امید خدا دارد می رسد روزهایی که بتوانم در آغوش بگیرمت و عطر تنت را با تمام وجودم نفس بکشم.

امید من، جدانه کوچک من، فقط خدا می داند که بر من چه گذشته و می گذرد برای دیدنت، شیرین و سخت! دلم توی سینه پرپر می زند، طاقتم روبه اتمام است! در این روزهای سخت فقط شوق دیدن توست که به من توان ادامه می دهد! 

آنقدر به تو فکر کرده ام که دیگر فقط دیدن توست که آرامم می کند. جنگجوی کوچولوی من، هنوز به دنیا نیامده با تو کلی خاطره دارم! روزهایی که با تو به دانشگاه رفتم و با تو درس خواندم ! با همراهی تو یکی از رویاهایم را محقق دیدم. دوست کوچولوی قوی مامان! همیشه قوی و بالنده بمان. مامان به شدت دلتنگ توست! دلتنگ دیدن روی ماهت! دلتنگ درآغوش گرفتنت! دلتنگ شنیدن صدای زیبایت! آنقدر منتظرت هستم که هر ساعت برایم هفته می شود! پسرکنم، این هفته آخر را هم با کمک هم و با یاری خدا خواهیم گذراند، انشالله.

بعد تو به دنیا خواهی آمد....

حتی اگر نباشم هم ملالی نیست، چرا که خداوند دو خواهر زیبا به تو داده که برایت مادری خواهند کرد! پسرکم، من و بابا و پریا و آنیتا بیصبرانه منتظرت هستیم. قوی بمان و به آغوشمان بیا. عزیز دلم خدا مراقب و همراه تو باشد، در تمام لحظاتت، انشالله.

مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 77 تاريخ : شنبه 17 اسفند 1398 ساعت: 7:28