کابوس...

ساخت وبلاگ

سلام،

کوچولوی نازنینم را با رعایت موارد احتیاطی بردم واسه پایش و بعد هم واکسن، آنچنان جیغی کشید که تا امروز نکشیده بود و الآن که درد داره، چنان گریه هایی میکنه که تا حالا نکرده بود! بمیرم واسش....

شب پ روز سختی پیش رو داریم و بدتر اینکه پدرش می آید! و بجای اینکه کمک جسمی و روحی باشد نیامده شروع می کند به گیر دادن! چرا خونه مادرم نرفتیم؟ -تو این کشتار کرونا!-

چرا مامانت میاد؟ چرا برادرت میره خونه مادرت؟ چرا مادرت بمن اخم کرد؟ چرا چپ رفتی؟ چرا راست رفتی؟ تازه با رفتنش داشتم نفس راحت می کشیدم که حیف... داره برمیگرده!

گاهی فکر می کنم با مرگ برادر و والدینش روی آرامش را خواهم دید اما سریع استغفار می کنم. هرچند اگر همچین چیزی هم بشه فکر نکنم این ادم خوب بشه، بدجنس و غرغرو باقی می مونه. داره میاد و من به جای خوشحالی، غمگین و ترسیده هستم. ای کاش در ورودی استان جلویش را بگیرند تا مجبور به برگشتن بشه! تو اینهمه گرفتاری، گنجایش دیدن روی اخمو و شنیدن فحش و توهینش را ندارم. 

خدا میدونه که فقط خدا میتونه کمکم کنه! 

 

مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 79 تاريخ : جمعه 29 فروردين 1399 ساعت: 16:14