استرس

ساخت وبلاگ

سلام، این روزهای پاییزی چقدر زیباتر بودند اگر اینقدر استرس نبود! کرونا و اخبار ناخوشایندش دمار از اعصاب همه درآورده، حتی من که خبرهاش را پیگیری نمی کنم ناخودآگاه در معرضش قرار می گیرم. استرس سلامتی بچه ها روزهایم را پر کرده!

از طرفی فشار درس، امانم را بریده! قرار بود از تحصصیلم لذت ببرم اما شده عین یک داروی تلخ ...

وقت ندارم! تمرکز که اصلا....

یکی مثل اون پسره تنبل که همه کارهای پایان نامه اش را یکی دیگه عین یک گوسفند رام انجام میده! یکی هم مثل من که اصلا وقت نمی کنم یک دوش بی دغدغه بگیرم! 

بچه کوچولوی من بشدت شیطون و کم خواب شده! الهی من واسه تک تک حرکلتش بمیرم اما من کم آورده ام. دعاهای بی پایان دو دخترم بیچاره کننده است. این قرنطینه طولانی دارد ما را تبدیل به خفاش می کند! 

سعی می کنم تبعیض ها و بدحنسی ها را نبینم با اینحال خسته شده ام، آنقدر که گاهی دلم می خواهد پوستم را بدرم تا شاید کمی هوا به درونم بوزد و ارامم کند.

آنقدر به آرامش مرگ فکر می کنم که اگر از محبت ‌والدین خودم یا شوهر به بچه هایم مطمئن بودم، حتما خودم را از شر این زندگی راحت می کردم. طفلک بچه هایم، بعد از خدا فقط من را دارند و کمی هم پدرشان را.

می دانم که تاریکترین لحظات شب، لحظات قبل از طلوع سپیده است. خدا کند سپیده صبح من بزودی سربزند، دیگر تحملم دارد به پایان می رسد. کاش برایم دعا کنید..

+ نوشته شده در شنبه هشتم آذر ۱۳۹۹ ساعت 22:36 توسط منتظر  | 
مادر و روز مادر...
ما را در سایت مادر و روز مادر دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 70 تاريخ : پنجشنبه 12 فروردين 1400 ساعت: 17:01