سلام دوستان عزیزم
امروز ۱۴ آبانه، روز تولد دختر عزیزم، فرزند اول و تمام عشقم. و من هنوز هیچ کاری واسه تولدش نکردم. دیروز که تعطیل بود و امروز که در دو ساعت پرترافیک کلاس دارم.
اقای شوهر عین برج زهرمار با اخمهای درهم عین ضحاک ماردوش تو خونه هست و هر از گاهی مارا مهمان نیش های دردناکش می کنه. تمام بهانه اش هم اینه که چرا خونه مادرش نرفتیم و چرا من شبها تا دیروقت بیدارم!
فشار درسها و تکالیف و سمینارها داره نابودم میکنه. از طرف دیگه رفتارهای زننده پدر و مادرم که آنقدر این تبعیض لعنتی را توی چشمم فرو می کنند، دیگر نمیشود نادیده اش گرفت!
ای خدا... کی میشه این درس با موفقیت تموم بشه؟؟؟
برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 64