انگار هیچ چیزی این دور تلخ را تمام نخواهد کرد. جنگ خونین بین شوهر من و خانواده پدری بخصوص مادرم که فقط یک لایه زیر سطح در جریان است و شعله هایش در چشمهایشان پیداست!
شاید اگر با شخصی کمی نرمتر و خوش اخلاق تر ازدواج کرده بودم وضع کمی بهتر بود؛ فقط کمی! مادرم همانطور که از من متنفر بود، از خانواده ام هم هست. دلم میخواهد طوری از پسرها و عروس و نوه اش رودست بخورد که جایش تا ابد بماند. اما شوهرم...
شاید بد دهن ترین آدمیه که تا الآن دیده ام! و به مرور بدتر هم میشود! خدایا رحمی به حال من کن.
برچسب : نویسنده : delgap97 بازدید : 76